سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
دخترک
 
یاداشت های یه مهاجر قسمت یک

برف هفت سالگی رو به خاطر صدای بابا دوست داشتم :

پاشو ببین چه برفی اومده 

برف ده سالگی رو به خاطر آدم برفی هاش 

برف چهارده سالگی رو به خاطر اخبار تعطیلی هاش 

برف هیجده سالگی رو درست یادم نیست :)

برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهام

اما برف امروز سرد بود فقط سرد 

اون سالها رو به اسمون می کردم تا خنکی برف رو روی گرمی گونه هام حس کنم

 تا شرم اب شدنش روی گونه هام رو لمس کنم 

اما امروز  سر به زیر تند و عصبی دویدم تا به مقصد برسم 

حیف برف امروز فقط سرد بود 

دخترک

تهران (3 آذر )


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 95/9/3:: 8:15 عصر     |     () نظر